درس معلم
در کلاس روزگار
درسهای گونه گونه هست
درس دست یافتن به آب و نان
درس زیستن کنار این و آن
درس مهر
درس قهر
درس آشنا شدن
درس با سرشک غم ز هم جدا شدن
در کنار این معلمان و درسها
در کنار نمره های صفر و نمره های بیست
یک معلم بزرگ نیز
در تمام لحظه ها تمام عمر
در کلاس هست و در کلاس نیست
نام اوست : مرگ
و آنچه را که درس می دهد
زندگی است ...
تا لب ایوان شما
نرسد دست تمنا چون به دامان شما
می توان چشم دلی دوخت به ایوان شما
از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست
نیمه جانی است در این فاصله قربان شما
ای داد
ای داد دوباره کار دل مشکل شد
نتوان ز حال دل غافل شد
عشقی که به چند خون دل حاصل شد
پا مال سبک سران سنگین دل شد
بهار خاموش
ندانم این نسیم بال بسته
چه خواهد کرد با جان های بسته
پرستو می رسد غمگین و خاموش
دریغ از آن بهاران خجسته
به یاران بی وفا
کجایی ای رفیق نیمه راهم
که من در چاه شب های سیاهم
نمی بخشد کسی جز غم پناهم
نه تنها از تو نالم، از خدا هم
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.